دست و پا چلفتی

ساخت وبلاگ

واااااای !

آخه آدم چقدر می تونه دست و پا چلفتی  نیلوبلاگ باشه مگه؟!!!

دختره فلش مموری رو با خودش می بره که واسه امتحان آزمون فرداش کارتشو پرینت بگیره ضمنش هم با دوستش می خوان برن بازار

هنوز از درب دانشگاه خارج نشدن فلش از دستش می افته و تمااااام  به عبارتی فلش گم می شه

می رن ، می رن ، می رن بازار 

حالا فلش مموری کدوم گوری هست رو خدا داند  

هر چند شد که، کارت ورودی رو بدون فلش مموری هم چاپ کنه اما اینجا یه اتفاق جالب افتاد

دوستش می گه دیگه از یافتن مموری قطع امید کن و فاتحشو بخون و تازه براش جالب بود دختره دست پا چلفتی  نیلوبلاگ چرا با وجودی که وسیله ای به این مهمی رو گم کرده اما باز می خنده و همچنان امیدوار هست که پیدا می شه

ساعتی بعد تلفن زنگ می خوره 

شماره ای ناشناس و پسری از اهالی خوابگاه مژده پیدا شدن فلش رو می ده 

هوراااااا ! پیدا شد 

دوستش بدجور بهش ایمان آورده 

آخه این بار اولی نیست که چنین معجزه وار اتفاقی خوشایند رخ داده

خدا رو شکر!

هوا دیگه یواش یواش سرد می شه و می رسه به زیر صفر

پیش بینی برف و باران شده 

ولی نه اینجا 

بیشتر جنوب و مرکز و شمال شرق

خدا کنه باران و برف رحمت باشه و نه غضب

در کمال تعجب کارت پولم کار نکرد 

گمونم سوخته 

از بس این مغازه دارا رمزو اشتباه زدن اه !

دردسر جدید از هفته جدید شروع شد

باید دنبال فعال شدن مجددش باشم

از زیر درختایی که کلاغا روی اون واسه خواب شبانه اطراق کردن عبور می کنن

کلاغا با وجود تاریک بودن هوا مدام قار قار می کنند

یهو اون یکی به دوستش می گه

خیلی دوست دارم یدونم اینا چی به هم می گن کاش می تونستم زبانشونو بفهمم

دوستش بهش جواب می ده که بیا زودتر بریم که یکیشون گندکاریشونو رومون می ریزه که می گه یعنی ما حرف خاصی نداریم فقط داریم ... زیادی می خوریم 

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت: 14:01