ادامه دعواها...

ساخت وبلاگ

قرار بود چیو تعریف کنم 

ای بابا ! بیخیالش اصلا

فقط به طور خلاصه بگم که دو روز پیش یکی از دخترای یکی از اتاقا به اتاق بغل دستیش گیر داده بود که صداتون بلنده نمی ذارین بخوابم یا روی کارام تمرکز کنم و سر همین ، ماجرا بیخ پیدا کرد و ....

به نظر من باید یه برنامه ای به اسم هم اتاقی خوب یا چه می دونم هم خوابگاهی نمونه توی خوابگاههای کشور اجرا می شد تا یکی الگوی بقیه می شد اقلا ! شک ندارم اونموقع خودم نمونه بودم 

مگه من چمه ؟ وقتی خودمو مقایسه می کنم با بقیه هم خوابگاهی ها

هم درک و فهمو شعورمو بهتر و بیشتر می بینم هم به جوش بودن و برخورد خوبم با بقیه 

هر چند این حجم از دعوا و نارحتی هایی که توی خوابگاه وجود داره رو بی ربط به عدم استاندارد بودن خوابگاه نمی بینم 

به نظر من یک خوابگاه استاندارد و نمونه دانشجویی یعنی خوابگاهی که هر اتاق شامل تخت و کمد و یخچال و  دستشویی و حمام و میز مطالعه و میز نهارخوری و ... باشه تا تنها دغدغه دانشجو فقط و فقط درس و تحقیق و پژوهش باشه نه این اتاقای کوچیک چند نفره که هر کدومشون به نوعی روی اعصاب اون یکی اند !!!

روز جمعه با دوستم رفتیم بیرون 

والا حسش نبود اصلا ! بیشتر دوست داشتم درس بخونم و توی حال خودم باشم ولی مگه این بشر گذاشت ! هی خودشو لوس کرد که بیا بریم بیرون و خب دلم براش سوخت و رفتیم ؛

هوا حسااااابی سرد شده بود حتی با اینهمه لباس گرم هم سرما حس می شه ، باید به فکر یه شال گردن هم باشم واقعا واجبه و بدون شال گردن نمی شه بیرون رفت .

در کل با دوستم که هستیم حالمون خوبه و فضای دل گرفته خوابگاه تحملش آسان می شه .

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 133 تاريخ : دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت: 14:01