بازار

ساخت وبلاگ

جمعه عصر با دوستام رفتیم بازار 

بازارش خوب بود

در وقتی مناسب شرحشو می نویسم 

فعلا به شدت خوابم می آد

شبتون بخییییر

در ادامه عرایض دیشب اینکه

رفتیم بازار و خب من هر چی لازم داشتم و نداشتم رو خریدم بعد دیدم دوستام از این لباس های دسته دوم که به لباس تاناکورا معروفه می خرن و بابتش چقدر خوشحالن راستش از خودم خیلی خجالت کشیدم کاش .....

من سه تا پیتزا تنوری کوچیک براشون گرفتم 

دونه ای سه تومن 

اینقدر خوشحال شدن و به دهنشون مزه کرد که نگو و من حال می کردم وقتی اونا پیتزا رو خوردن و شام دیشبشون رو مهمون من شدن

یکیشون عکس پیتزاها رو استوری اینستاگرامش کرد .

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 114 تاريخ : سه شنبه 16 مهر 1398 ساعت: 19:28