اول هفته نه زیاد جالب

ساخت وبلاگ
اول   هفته     زیاد     جالب  ی نبود 

از همون صبح از کاه کوه ساخت و مثل سگ هار بهم واق واق کرد

یعنیا ارزش کار خوبش یه کم کمرنگ شد ! چون خییییلی کارش منت وار بود به نظرم !

به فرض تمام اون چیزای که تصور کردی درست باشه که نیست 

تو ازم بزرگتری خجالت نمی کشی اونجور عقده به دل می گیری؟

بگذریم 

در مقابل خراب شدن امروز به عنوان اولین روز هفته یکی از دوستان گرگانی که فقط روز مصاحبه برای دو جلسه همو دیدیم و آشنا شدیم حساااااااااااابی منو غافلگیر ، شگفت زده ، هیجان زده و به عبارتی سوپرایز کرد

آخه آدم اینققققققققققققدر خوب؟ !!!!!!

مگه می شه ؟ مگه داریم ؟ 

من فقط یه اشاره کوچولو کردما اما اون به سرعت اجابت کرد 

از امروز فهمیدم که آدمای خوب ، واقعا خوبا ، خیلی خیلی خوووووب

از ، اونایی که بی چشمداشت واست کاری انجام می دن هنوز هم وجود دارند 

از امروز فهمیدم که من چقدر بدم !!!!

متاسفانه بد بودنمو هیچوقت نمی تونم تغییر بدم چون جزو ذات خبیث منه و جزو شخصیتم شده و تغییرش خیلی خیلی کار سختیه

حالا دارم فکر می کنم چطور لطفو محبت این دوست عزیز دوستداشتنی مهربان که هر چه در وصفش بگم کم گفتم رو می شه جبران کنم ؟

وای خدایا دنیا چقدر کوچولوه !

یعنی چطور امکان داشت واسه انجام اون کار دختر عمهه رو واسطه

کنی ؟ 

دنیا خیلی کوچیکه به خدا خیلی زیاد 

حتی کوچکتر از اونی که فکرشو می کنیم 

چرا ما واسه هر کاری که بخواییم انجام بدیم

چه کار خیر چه شر کل ایلو طایفه باید خبردار بشن اونوقت اگه تو کل طایفه خبری بشه ما آخرین نفریم در کسب خبر ؟

نه واقعا چرا ؟!

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 162 تاريخ : دوشنبه 10 دی 1397 ساعت: 23:46