پسر همسایه دوماد شد

ساخت وبلاگ
ساعت نه و نیم شب ، فرصت شد  برم مراسم جشن عروسی پسر بررسی از مرجع همسایه طبق کپی رایت

خوابم می آد ولی می نویسمش تا مطالب از مغزم بیاد اینجا و ، وقایع جلو چشمام رژه نرن

موسیقی صداش تا اوج بلند بود 

مراسم مختصری بود که توی خونه خودشون برگزار شد

خواهر بررسی از مرجع دوماد طبق کپی رایت و دختر خاله هاش زیاد رقصیدن

مانور اصلی رقص خواهر بررسی از مرجع دوماد طبق کپی رایت بیشتر روی باسنش بود زیاد چرخوندتش

زن بررسی از مرجع همسایه طبق کپی رایت مجاوری ما هم انگار از اینکه در مراسم عروسی شرکت کنه با خودش تعارف داره ها 

ایشون اومدن شرکت کردن اما با پخش موسیقی مشکل دارن

اما مگه دلش می آد ول کنه 

بهش می گن که تو که با موسیقی مشکل داری چرا می آی ؟

می گه که می رم الان ! آخه من صدای موسیقی رقص آور بشنوم حالت تهوع می گیرم الانم که چیزیم نشده گوشام پر شده و عادت کردم وگرنه حالت تهوع می گیرم ، ایشون البته نه حالت تهوع گرفتن و نه مراسمو ترک کردن !

بعضیا هم دیگه عجیب نسبت به اندامشون اعتماد به نفس دارنا

خانومه از چاقی در معرض ترکیدنه بعد یه لباس می پوشه تنگو چسبان 

یعنی اینا فکر می کنن اندامشون خییییلی قشنگه که اینطور نمایشش

می دن ؟

اون یکی ! وااااای اونقدر لاغرو مردنی بود که به چوب بیشتر شبیه بود 

اونقدر لاغر که مهره های کمر و دنده هاش زده بود بیرون و من حالم بد می شد نگاش کنم آخه خانوم لباسی پوشیده بود که از قسمت پشت بالاتنه کاملا برهنه بود و به همین دلیل قابل رویت بودن جزییات 

خب عزیز من ! شما که شکل چوبی باید  لباس پفی بپوشی تا نقص اندام برطرف شه

اها اینو بگم 

یه دختر خانوم منگل هم اونجا بود 

حدودا بیست ساله به نظر می رسید 

خودش کوچولو ولی زبونش دراااااااز !

بیخود نگفتن فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تییییزه !

خب این هم گزارش مراسم 

خوب بخوابین 

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 168 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:46