ماه عسل نود و شش 1

احسان علیخانی شروع شد

 همیشه و هر سال پیگیر برنامه ها و قصه های خوبو بدش هستم 

برنامه دیروز هم که قصه اش طلاق با موضوع خیانت بود 

مرتیکه خاین اسمش محمد بود زنه ی بدبخت نسترن

این وسط پای یه بچه بدبخت تر از زنه به اسم پارسا هم در میون بود 

که بی گناه و بی خبر از علت طلاق علاقه داشت مامان باباش با هم آشتی

کننو دوباره زندگیشون سرو سامان بگیره

محمد دو بار به نسترن خیانت کرده بود

دفعه اول مورد بخشش زنش قرار گرفت ولی به لحاظ عاطفی نسبت به هم

سرد شدن دفعه دوم اما کارشون به طلاق کشید با وجودی که نسترن

خواستار طلاق نبود

حالا جالب بود اینا عشقشون و ازدواجشون تو سن کم و از اون عشقای کاذب

بود که زنه خر شده توی روی خانوادش ایستاده و بلاخره موفق شد با وجود

مخالفت خانوادش و بخصوص پدرش با محمد ازدواج کنه ؛ اونم محمدی که نه

کار داشت نه سربازیشو رفته بود نه خونه ای واسه زندگی داشت

به نظرم نسترن الان تاوان حرف نشنوی خودش و دل شکستن پدرش رو

می داد و من اصلا دلم به حالش نمی سوخت

حقش بود .

اگه دوباره خر بشه و به بهانه بچه اش بخواد باهاش زندگی کنه حماقت

محضه ،  چرا که از قدیم گفتن توبه گرگ مرگه 

حتی با اینکه محمد قول داده بود آدم بشه و سر زندگی با عشق پاکش باشه

ولی ابدا اثری از ندامت و پشیمانی در چهره اش نمی دیدم و با کمال

وقاحت جلو همه مردم ایران از دو بار به قول خودش شیطنتش(خیانتش)

می گفت ؛ به هر حال من نمی دونم ظاهر قضیه اینه که آدم بشو نیست

ولی باطن قضیه هم شاید این باشه که خدا زده تو سرش و به صراط مستقیم

اومده و آدم شده باشه  

الله اعلم (خدا داند)

حالا اصل حرف من این نیست

اصل حرفم چیز دیگه ایه

چون هم خواستم ذهن خواننده ها رو نسبت به قضیه روشن کرده باشم و هم

چون این پست طولانی می شه بقیشو در مطلب بعدی می گم