هم اتاقی های دشمن

ساخت وبلاگ

 

خدایا شکرت بابت همه چی 

قبلا خواننده ها شاکی بودن از اینهمه موج منفی که از زندگی در خوابگاه می نویسم 

اما فکر می کنم از این به بعد موج مثبت بشه 

دوست و هم کلاسیم باهامه 

خدا رو شکر بابت داشتنش

علیرغم همه ی تلاشی که هم اتاقیای سابقم( که به حق می شه گفت دشمنانم بودند) داشتند تا من و رفیق شفیق هم اتاق نشیم خدا خواست و هم اتاق شدیم

خدا می دونه که هم اتاقیای سابقم چی راجع بهم گفتن که رفیق شفیق ،شبیه هیولا تصورم کرد و اون اواخر زد زیر همه چی و اونطور من رو از خودش رنجوند و تصمیم داشت توی اتاقی بمونه که ازش راضی نبود

این چند روز که با هم توی یک اتاقیم مدام (البته با تعجب زیاد) بهم می گه چرا راجع بهت اونطور می گفتند ؟! تو خیلی آرام و مهربانی ؟!!!! تو اصلا اونطوری که اونا می گفتن نیستی؟!!!

هر  چیم بهش می گم بگو چی گفتن راجع بهم ؟ حتی قسم خوردم براش که نگم بهشون ( اصلا چه لزومی داره من حرف زدناشون پشت سرم رو پیششون بگم هان؟! ‌) ولی نم پس نمی ده!

دشمنان هم خوابگاهی همچنان منتظرند سخنانشون در موردم عملی بشه تا سرکوفتشو به رفیق شفیق بزنند  ولی الحسود لایسود!

برید خودتونو اصلاح کنید چون زندگی رو بر من جهنم کرده بودین و خودتون مشکل داشتید .

رفیق شفیق یک ساعتیه که خوابه و از اینکه این آرامش بر ما مستولی هست خدا رو شاکره

پی نوشت :

این مطلب رو سه ساعت پیش نوشتم که چون برق خوابگاه قطع شد انتشارش به تعویق افتاد .

دفتر خاطرات دختری 40 ساله...
ما را در سایت دفتر خاطرات دختری 40 ساله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : motofaveto بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 22:42